بریده‌ای از کتاب رنج های ورتر جوان اثر یوهان ولفگانگ فون گوته

ریحانه

ریحانه

1403/11/13

بریدۀ کتاب

صفحۀ 46

"او را خواهم دید !" این را هرروز صبح ، وقتی بیدار می شوم و لبریز از شادی به سمت آفتاب زیبا رو می کنم با هیجان می گویم . "او را خواهم دید !" و هیچ آرزوی دیگری در تمام طول روز ندارم .

"او را خواهم دید !" این را هرروز صبح ، وقتی بیدار می شوم و لبریز از شادی به سمت آفتاب زیبا رو می کنم با هیجان می گویم . "او را خواهم دید !" و هیچ آرزوی دیگری در تمام طول روز ندارم .

7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.