بریده‌ای از کتاب عزرائیل: کهنه سرباز اثر نیما اکبرخانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 91

همیشه همین طور بود. آدم‌هایی که در شرایط سخت قرار می‌گرفتند مقاومت می‌کردند. غافل از اینکه همه روزی خواهند شکست. مسئله فقط زمان بود. حدش فرق داشت، بستگی به خود آدم‌ها. بعضی توان تحملشان بیشتر بود و بعضی کمتر. مهم بعد از شکستن بود. تمام تصوراتشان از دنیا مثل تصویری نقش بسته بر آینه‌ای که می‌شکست، فرو می‌ریخت. بی‌صدا و دردناک نابود می‌شد. نقطهٔ عطفی شکل می‌گرفت. آن موقع، اغلب آدم‌ها صحت عقلشان را از دست می‌دهند.

همیشه همین طور بود. آدم‌هایی که در شرایط سخت قرار می‌گرفتند مقاومت می‌کردند. غافل از اینکه همه روزی خواهند شکست. مسئله فقط زمان بود. حدش فرق داشت، بستگی به خود آدم‌ها. بعضی توان تحملشان بیشتر بود و بعضی کمتر. مهم بعد از شکستن بود. تمام تصوراتشان از دنیا مثل تصویری نقش بسته بر آینه‌ای که می‌شکست، فرو می‌ریخت. بی‌صدا و دردناک نابود می‌شد. نقطهٔ عطفی شکل می‌گرفت. آن موقع، اغلب آدم‌ها صحت عقلشان را از دست می‌دهند.

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.