بریده‌ای از کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ اثر جی. کی. رولینگ

بریدۀ کتاب

صفحۀ 368

لبخند لی‌لی از همه جانانه‌تر بود. وقتی به هری نزدیک می‌شد موی بلندش را به پشتش انداخت و با چشم‌های سبزش که بی‌نهایت مثل چشم‌های خودش بود، با ولع به چهره‌ی او نگاه کرد گویی دیگر هیچ‌گاه نمی‌توانست او را سیر تماشا کند. - خیلی شجاع بودی.

لبخند لی‌لی از همه جانانه‌تر بود. وقتی به هری نزدیک می‌شد موی بلندش را به پشتش انداخت و با چشم‌های سبزش که بی‌نهایت مثل چشم‌های خودش بود، با ولع به چهره‌ی او نگاه کرد گویی دیگر هیچ‌گاه نمی‌توانست او را سیر تماشا کند. - خیلی شجاع بودی.

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.