بریدهای از کتاب بالزاک روایت: رمان نویسان 1 اثر شهریار زرشناس
دیروز
صفحۀ 18
برخی از رمان نویسان، به قول یکی از فيلسوفان معاصر، «فرد» آمده اند یعنی تکرار پذیر نیستند؛ در جامعه ی انسانی، افراد_در مقیاسی کلان_ به دو دسته تقسیم میشوند: کسانی که تکرار پذیرند و آنان که فردند؛ آنها یک بار می آیند و برای همیشه میمانند. در یک تلقی کلی (در روانشناسی مدرن) هر انسانی منحصر به فرد و خاص است. شخصیت، امری مربوط به یک فرد است و دیگر تکرار نمی شود، این موضوع در کلیت ماجرا درست است. در مفهوم روانشناختی شخصیت، هر انسانی یک شخصیت دارد و شخصیت هیچ دو نفری، یکی نیست؛ نکته ای را در مورد شخصیتهای فردی بگویم: در مفهوم روانشناختی هر شخص برای خودش و منحصر به فرد است؛ در یک مقیاس کلان شخصیت بسیاری از آدمها شبیه به هم و در یک افق اند و میتوان گفت نمونههایی از تعبیر «فردِ منتشر» هستند، گویی یک نفر به کثرت منتشر شده است اما در عین حال بعضی از افراد هستند که شخصیتهایشان، ذیل «فردِ منتشر» قرار نمی گیرد اینها خاص هستند، فرد آمدهاند و فرد میمانند؛ ظهور آنها ظهوری فردی است و فرد آمدنشان، آنها را ماندگار کرده است. بعضی از افرادی که ما درباره آنها حرف میزنیم، خوب یا بد، خوشمان بیاید یا نیاید، آنها را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم، «فرد» آمده اند؛ یعنی آمده اند و در حوزه فردی، منشأ اثر شده و رفته اند، «فردِ منتشر» نیستند، در یک افق، با بقیه اشتراکات زیادی ندارند؛ گر چه افق بقیه را به خوبی و بهتر از آن ها روایت و ماندگار کرده اند؛ از ویژگی های این افراد است که روایتی را که یک جامعه و افق تاریخی در آن سهیم است، بسیار عالی روایت کنند اگر چه خود آن ها خیلی به آن افق تعلق ندارند؛ یکی از این افرادبالزاک است.
برخی از رمان نویسان، به قول یکی از فيلسوفان معاصر، «فرد» آمده اند یعنی تکرار پذیر نیستند؛ در جامعه ی انسانی، افراد_در مقیاسی کلان_ به دو دسته تقسیم میشوند: کسانی که تکرار پذیرند و آنان که فردند؛ آنها یک بار می آیند و برای همیشه میمانند. در یک تلقی کلی (در روانشناسی مدرن) هر انسانی منحصر به فرد و خاص است. شخصیت، امری مربوط به یک فرد است و دیگر تکرار نمی شود، این موضوع در کلیت ماجرا درست است. در مفهوم روانشناختی شخصیت، هر انسانی یک شخصیت دارد و شخصیت هیچ دو نفری، یکی نیست؛ نکته ای را در مورد شخصیتهای فردی بگویم: در مفهوم روانشناختی هر شخص برای خودش و منحصر به فرد است؛ در یک مقیاس کلان شخصیت بسیاری از آدمها شبیه به هم و در یک افق اند و میتوان گفت نمونههایی از تعبیر «فردِ منتشر» هستند، گویی یک نفر به کثرت منتشر شده است اما در عین حال بعضی از افراد هستند که شخصیتهایشان، ذیل «فردِ منتشر» قرار نمی گیرد اینها خاص هستند، فرد آمدهاند و فرد میمانند؛ ظهور آنها ظهوری فردی است و فرد آمدنشان، آنها را ماندگار کرده است. بعضی از افرادی که ما درباره آنها حرف میزنیم، خوب یا بد، خوشمان بیاید یا نیاید، آنها را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم، «فرد» آمده اند؛ یعنی آمده اند و در حوزه فردی، منشأ اثر شده و رفته اند، «فردِ منتشر» نیستند، در یک افق، با بقیه اشتراکات زیادی ندارند؛ گر چه افق بقیه را به خوبی و بهتر از آن ها روایت و ماندگار کرده اند؛ از ویژگی های این افراد است که روایتی را که یک جامعه و افق تاریخی در آن سهیم است، بسیار عالی روایت کنند اگر چه خود آن ها خیلی به آن افق تعلق ندارند؛ یکی از این افرادبالزاک است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.