بریدهای از کتاب سیرک شبانه اثر ارین مورگنشترن
1404/4/22
صفحۀ 234
مارکو می پرسد:« همه تماشاگرانتون رو به خاطر می سپارین؟» سیلیا می گوید:« نه همه شون رو. ولی کسایی رو که مثل شما بهم نگاه می کنن یادم می مونه.» « و اون چه جور نگاه کردنیه؟» « انگار تکلیفشون روشن نیست که ازم می ترسن یا می خوان من رو ببوسن.» مارکو می گوید:« من ازتون نمی ترسم.»
مارکو می پرسد:« همه تماشاگرانتون رو به خاطر می سپارین؟» سیلیا می گوید:« نه همه شون رو. ولی کسایی رو که مثل شما بهم نگاه می کنن یادم می مونه.» « و اون چه جور نگاه کردنیه؟» « انگار تکلیفشون روشن نیست که ازم می ترسن یا می خوان من رو ببوسن.» مارکو می گوید:« من ازتون نمی ترسم.»
(0/1000)
یوتاب
1404/4/22
2