بریدهای از کتاب دنیای سوفی اثر یوستین گوردر
1403/5/3
صفحۀ 3
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه برمیگشت. نیمهی اول راه را با یورون بود. راجعبه آدم مصنوعی حرف میزدند. یورون معتقد بود مغز آدم مثل یک رایانهی پیچیده است. سوفی اطمینان نداشت که کاملاً با او همعقیده باشد، به هر حال انسان باید چیزی بیشتر از ماشین باشد. نزدیک فروشگاه بزرگ از هم جدا شدند و هر کدام به راه خودشان رفتند. سوفی ته محلهی خانههای ویلایی زندگی میکرد و راه خانهشان تا مدرسه تقریباً دو برابر راه یورون بود. خانهی آنها انگار آخر دنیا بود، چون پشت حیاطشان خانهی دیگری نبود. از آنجا یک جنگل بزرگ شروع میشد. پاراگراف اول
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه برمیگشت. نیمهی اول راه را با یورون بود. راجعبه آدم مصنوعی حرف میزدند. یورون معتقد بود مغز آدم مثل یک رایانهی پیچیده است. سوفی اطمینان نداشت که کاملاً با او همعقیده باشد، به هر حال انسان باید چیزی بیشتر از ماشین باشد. نزدیک فروشگاه بزرگ از هم جدا شدند و هر کدام به راه خودشان رفتند. سوفی ته محلهی خانههای ویلایی زندگی میکرد و راه خانهشان تا مدرسه تقریباً دو برابر راه یورون بود. خانهی آنها انگار آخر دنیا بود، چون پشت حیاطشان خانهی دیگری نبود. از آنجا یک جنگل بزرگ شروع میشد. پاراگراف اول
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.