بریده‌ای از کتاب لاک وود و شرکا: پلکان ارواح اثر جاناتان استراود

بریدۀ کتاب

صفحۀ 24

حرف‌های زیادی برای گفتن داشتم، اما حالا وقتش نبود. نفس عمیقی کشیدم. گفتم: «سعی کن توی دردسر نیفتی. دفعه‌ی قبلی که وسط کار راه افتادی و رفتی، توی توالت گیر افتادی.» «صد بار بهت گفته‌م یه روح در رو به روم بست.»

حرف‌های زیادی برای گفتن داشتم، اما حالا وقتش نبود. نفس عمیقی کشیدم. گفتم: «سعی کن توی دردسر نیفتی. دفعه‌ی قبلی که وسط کار راه افتادی و رفتی، توی توالت گیر افتادی.» «صد بار بهت گفته‌م یه روح در رو به روم بست.»

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.