بریدۀ کتاب

نیمه تاریک ماه (داستانهای کوتاه)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 423

زن ها را گفتند باید حجاب داشته باشند .گفتیم، باشد، داشته باشند. محمدی می گفت: " به دخترم گفتم ببین بابا ، کسانی میخواهند با همین چیزها بین مردم تفرقه بیندازند. تا ما سر چارقد و چادر توی سر و مغز هم بزنیم، آن وقت دوباره بیایند به چهار میخ مان بکشند. شیلی که یادت هست، برو بخوان، ببین زنهایش چطور مانع تعمیق انقلاب شدند." تازه به نفع جیب مان یکی یک چارقد سر زن و دخترت میکنی، یک شلوار هم میدهی بکشد به پاش و یک پیراهن گل و گشاد هم تنش میکند. آرایشگاه ها را هم بستند ، بستند .

زن ها را گفتند باید حجاب داشته باشند .گفتیم، باشد، داشته باشند. محمدی می گفت: " به دخترم گفتم ببین بابا ، کسانی میخواهند با همین چیزها بین مردم تفرقه بیندازند. تا ما سر چارقد و چادر توی سر و مغز هم بزنیم، آن وقت دوباره بیایند به چهار میخ مان بکشند. شیلی که یادت هست، برو بخوان، ببین زنهایش چطور مانع تعمیق انقلاب شدند." تازه به نفع جیب مان یکی یک چارقد سر زن و دخترت میکنی، یک شلوار هم میدهی بکشد به پاش و یک پیراهن گل و گشاد هم تنش میکند. آرایشگاه ها را هم بستند ، بستند .

2

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.