بریدۀ کتاب
1402/12/18
صفحۀ 67
شب شده است. شب روی کوههای دو سویِ راه افتاده. سر کوهها کنگره کنگره است. کوهها سیاهاند. فکر میکنم کوهها دندانها هستند. دندانهای غول بزرگی که دهانش را باز کرده و ما از میان دهانش میرویم.
شب شده است. شب روی کوههای دو سویِ راه افتاده. سر کوهها کنگره کنگره است. کوهها سیاهاند. فکر میکنم کوهها دندانها هستند. دندانهای غول بزرگی که دهانش را باز کرده و ما از میان دهانش میرویم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.