بریده‌ای از کتاب گذشته ی رازآمیز اثر دانا تارت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 59

چه وحشتناک که در کودکی درمی‌یابیم آدمی موجودی جدا از کل جهان است، اینکه کسی و چیزی همراه با زبان سوخته و زانوان زخمی آدمی دچار درد و عذاب نخواهد شد، اینکه درد و رنج هرکس تماما متعلق به خودش است. حتی وحشتناک‌تر اینکه با بزرگ‌تر شدن درمی‌یابیم هیچ‌کس نمی‌تواند به‌راستی ما را درک کند، مهم نیست چقدر هم محبوب و عزیزش باشیم...

چه وحشتناک که در کودکی درمی‌یابیم آدمی موجودی جدا از کل جهان است، اینکه کسی و چیزی همراه با زبان سوخته و زانوان زخمی آدمی دچار درد و عذاب نخواهد شد، اینکه درد و رنج هرکس تماما متعلق به خودش است. حتی وحشتناک‌تر اینکه با بزرگ‌تر شدن درمی‌یابیم هیچ‌کس نمی‌تواند به‌راستی ما را درک کند، مهم نیست چقدر هم محبوب و عزیزش باشیم...

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.