بریدهای از کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش اثر هاروکی موراکامی
7 روز پیش
صفحۀ 289
فکر کرد انگار زندگی من سرِ بیستسالگی ایستاده. روزهایی که بعدش آمدند وزن و جِرم نداشتند. سالها پی هم آمده و رفته بودند، بیصدا مثل نسیمی ملایم. نه زخمی جا گذاشته بودند، نه اندوهی..
فکر کرد انگار زندگی من سرِ بیستسالگی ایستاده. روزهایی که بعدش آمدند وزن و جِرم نداشتند. سالها پی هم آمده و رفته بودند، بیصدا مثل نسیمی ملایم. نه زخمی جا گذاشته بودند، نه اندوهی..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.