بریده‌ای از کتاب نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی اثر حبیبه جعفریان

هانیه

هانیه

1404/1/3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 24

ما تنهاییم آن‌ها هم تنهایند. می‌خواهیم همدیگر را ببینیم. آدم‌ها به همین دلیل می‌خوانند. می‌بینند. می‌سازند. می‌آفرینند و در همهٔ این‌ها حدی و رنگی از افشاگری و خودشیفتگی هست. باید باشد. هنر همین است. فقط محافظه‌کارها، روانکاوها -شاید چون همهٔ رازهای بشر را می‌دانند و نیازی به افشاگری ندارند- و متوسط‌ها از این کار پرهیز و چشم‌پوشی می‌کنند و فقط جوانان هجده سالهٔ دنیانادیده و خودشیفته‌های سرد و گرم‌نچشیده و تازه‌کاران ذوق‌زده در هر بده بستانی خرجش می‌کنندو هدرش می‌دهند. انگار قیمتی ندارد. انگار پول سیاه است. اما نه سیاه است نه مفت. بهایی ست که آدم‌ها برای تنها نماندن و رستگاری‌شان می‌دهند.

ما تنهاییم آن‌ها هم تنهایند. می‌خواهیم همدیگر را ببینیم. آدم‌ها به همین دلیل می‌خوانند. می‌بینند. می‌سازند. می‌آفرینند و در همهٔ این‌ها حدی و رنگی از افشاگری و خودشیفتگی هست. باید باشد. هنر همین است. فقط محافظه‌کارها، روانکاوها -شاید چون همهٔ رازهای بشر را می‌دانند و نیازی به افشاگری ندارند- و متوسط‌ها از این کار پرهیز و چشم‌پوشی می‌کنند و فقط جوانان هجده سالهٔ دنیانادیده و خودشیفته‌های سرد و گرم‌نچشیده و تازه‌کاران ذوق‌زده در هر بده بستانی خرجش می‌کنندو هدرش می‌دهند. انگار قیمتی ندارد. انگار پول سیاه است. اما نه سیاه است نه مفت. بهایی ست که آدم‌ها برای تنها نماندن و رستگاری‌شان می‌دهند.

18

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.