بریدهای از کتاب فارنهایت 451 اثر ری بردبری
1404/1/22
صفحۀ 66
میلدرد گفت: "راحتم بذار. من که کاری نکردم." "راحتت بذارم! باشه، خیلی خوب، ولی خودم رو چطور راحت بذارم؟ ما احتیاجی نداریم که راحتمون بذارن. احتیاج داریم هرازگاهی حسابی ناراحتمون کنن. چند وقته حسابی ناراحت نشدهای؟ به خاطر یه موضوع مهم، یه موضوع واقعی؟" میلدرد گفت: "راحتم بذار. من که کاری نکردم." "راحتت بذارم! باشه، خیلی خوب، ولی خودم رو چطور راحت بذارم؟ ما احتیاجی نداریم که راحتمون بذارن. احتیاج داریم هرازگاهی حسابی ناراحتمون کنن. چند وقته حسابی ناراحت نشدهای؟ به خاطر یه موضوع مهم، یه موضوع واقعی؟"
میلدرد گفت: "راحتم بذار. من که کاری نکردم." "راحتت بذارم! باشه، خیلی خوب، ولی خودم رو چطور راحت بذارم؟ ما احتیاجی نداریم که راحتمون بذارن. احتیاج داریم هرازگاهی حسابی ناراحتمون کنن. چند وقته حسابی ناراحت نشدهای؟ به خاطر یه موضوع مهم، یه موضوع واقعی؟" میلدرد گفت: "راحتم بذار. من که کاری نکردم." "راحتت بذارم! باشه، خیلی خوب، ولی خودم رو چطور راحت بذارم؟ ما احتیاجی نداریم که راحتمون بذارن. احتیاج داریم هرازگاهی حسابی ناراحتمون کنن. چند وقته حسابی ناراحت نشدهای؟ به خاطر یه موضوع مهم، یه موضوع واقعی؟"
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.