بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 96

صحبت‌های اولیه که بین ما رد و بدل شد، جعبه وسایل را به او نشان دادیم. درِ جعبه را باز کرد و وسایل را یکی یکی درآورد و نگاه کرد. می‌دانستم کیفیت کار من حداقل برای آن مقطع زمانی عالی بود، اما نمی‌دانم چرا جلوی شیرازی کمی هول کرده و نگران شده بودم. صیاد شیرازی همه وسایل را که دید، رو به آقای تهرانی کرد و گفت: «حاج آقا، از این‌ها به ارتش هم بدین دیگه. واقعا دست مریریزاد! جهاد واقعی رو بچه‌های شما کردند که این‌ها رو ساختن.»

صحبت‌های اولیه که بین ما رد و بدل شد، جعبه وسایل را به او نشان دادیم. درِ جعبه را باز کرد و وسایل را یکی یکی درآورد و نگاه کرد. می‌دانستم کیفیت کار من حداقل برای آن مقطع زمانی عالی بود، اما نمی‌دانم چرا جلوی شیرازی کمی هول کرده و نگران شده بودم. صیاد شیرازی همه وسایل را که دید، رو به آقای تهرانی کرد و گفت: «حاج آقا، از این‌ها به ارتش هم بدین دیگه. واقعا دست مریریزاد! جهاد واقعی رو بچه‌های شما کردند که این‌ها رو ساختن.»

21

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.