بریده‌ای از کتاب خون خورده اثر مهدی یزدانی خرم

بریدۀ کتاب

صفحۀ 250

«گاهی مصیبت اونقدر زیاد میشه که بازمونده‌ی بدبخت فرصتِ مُردن و دق کردن هم گیرش نمی آد. مخصوصا اگه جوون از دست داده باشه و بعضی اوقات جای همه‌ی عمرِ جوونش هم باید زندگی کنه.» می کوبید روی پایش و ادامه می داد«خدا برای هیچ‌کس نیاره.»

«گاهی مصیبت اونقدر زیاد میشه که بازمونده‌ی بدبخت فرصتِ مُردن و دق کردن هم گیرش نمی آد. مخصوصا اگه جوون از دست داده باشه و بعضی اوقات جای همه‌ی عمرِ جوونش هم باید زندگی کنه.» می کوبید روی پایش و ادامه می داد«خدا برای هیچ‌کس نیاره.»

17

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.