بریدهای از کتاب مردگان تابستان اثر کاملیا وی
5 روز پیش
صفحۀ 162
در واقع، هیچکس نه چیزی میگفت، نه کاری میکرد و من دیگه حسابی کفری شدم که اون آدما حتما باید منو تو حال خیلی بد و افتضاحی پیدا میکردن تا یه کاری بکنن؟
در واقع، هیچکس نه چیزی میگفت، نه کاری میکرد و من دیگه حسابی کفری شدم که اون آدما حتما باید منو تو حال خیلی بد و افتضاحی پیدا میکردن تا یه کاری بکنن؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.