بریدۀ کتاب
6 روز پیش
3.4
2
صفحۀ 10
در سلاخخانه، حرف اول و آخر را خونکارِ سلاخخانه میزد، باقی آنقدر پیر بودند که جز سلاخی اسبها کاری ازشان برنمیآمد، آنطوری هم که آن پیرمردها حیـوان را میکشـتند، گـوشتـش بیمـزه میشـد، مـزۀ چـوب میگـرفـت.
در سلاخخانه، حرف اول و آخر را خونکارِ سلاخخانه میزد، باقی آنقدر پیر بودند که جز سلاخی اسبها کاری ازشان برنمیآمد، آنطوری هم که آن پیرمردها حیـوان را میکشـتند، گـوشتـش بیمـزه میشـد، مـزۀ چـوب میگـرفـت.
9
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.