بریدهای از کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 اثر کریستوفرپل کرتیس
1403/9/27
(0/1000)
نظرات
1403/9/27
ترجمهٔ زانیار ابراهیمی واقعاً خوب است. یک پاراگراف قبلتر این شکلی ترجمه شده: ... پسر بزرگتر، لبخند بزرگتری به لب داشت و حسابی برای همه دست تکان میداد.برادر کوچکتر یعنی همان نسخهٔ آبرفته هم لبخند زد و برای همه دست تکان داد. بعد هر دو گفتند: «جماعت، سلام» و من خیالم راحت شد؛ میدانستم کسی به جمع ما اضافه شده که مسخره کردنش برای بچهها راحتتر از من بود! حالا ترجمهٔ محسن خادمی را ببینید: برادر بزرگه لبخند گندهای روی صورتش داشت و با هیجان برای همه دست تکان میداد. نسخهٔ آب رفتهاش هم لبخند میزد و برای بقیه دست تکان میداد. بعد دونفری گفتند: «آهای! سلام به همگی!» و اینجا بود که فهمیدم یکی پیدا شده که دست انداختنش برای بچهها نسبت به دست انداختن من راحتتر است! بیشتر بچهها فقط زل زده بودند و نگاه میکردند. بعد لاری دان گفت: «ای خدا، همه ببینین چه کلهوزوزیهای دهاتی پشتکوهیای از میسیسیپی اومدن اینجا.» هزار تا انگشت به سمت دانشآموزهای جدید اشاره رفت و چیزی نمانده بود که با قاهقاه خنده بچهها کف اتوبوس ولو شوند.
1
1403/9/27
این هم متن اصلی: The older one got an even bigger smile on his face and waved real hard at everybody, the little shrunk-up version of him smiled and did the same thing. Then they said, “Hiya, y’all!” and I knew that here was someone who was going to be easier for the kids to make fun of than me! Most of the kids were just staring. Then Larry Dunn said, “Lord today, look at the nappy-headed, down-home, country corn flake the cat done drugged up from Mississippi, y’all!” About a million fingers pointed at the new kids and a million laughs almost knocked them over.
1
فهیمه پورمحمدی
1403/9/27
1