بریدهای از کتاب سهشنبهها با موری اثر میچ آلبوم
1404/5/12
صفحۀ 28
بعضی روزها مرتب اشک میریزم و به حال خودم تاسف میخورم و غمگین میشوم ، بعضی روزها بسیار عصبی و بد رفتارم و کج خلق میشوم ولی این روزها زیاد دوام نمیآورند . عاقبت دوباره خودم را مییابم و میگویم من میخواهم و دوست دارم که زندگی کنم!!!
بعضی روزها مرتب اشک میریزم و به حال خودم تاسف میخورم و غمگین میشوم ، بعضی روزها بسیار عصبی و بد رفتارم و کج خلق میشوم ولی این روزها زیاد دوام نمیآورند . عاقبت دوباره خودم را مییابم و میگویم من میخواهم و دوست دارم که زندگی کنم!!!
(0/1000)
نظرات
1404/5/12
در یک جمله: «سهشنبهها با موری» کتابی است که خواندنش نه تنها آگاهی میدهد، بلکه آرامشی از جنس انساندوستی و پذیرش را در دل مینشاند.
1
2
1404/5/14
این دومین بار است که سهشنبهها با موری را میخوانم، و تجربهام با دفعه اول زمین تا آسمان فرق دارد. بار اول، فقط داستان یک استاد مهربان و شاگرد وفادارش را خواندم؛ اما این بار، هر جمله، هر گفتوگوی بین میچ و موری، مثل آینهای شد که خودم را در آن دیدم. انگار بعضی حرفها فقط وقتی به دلت مینشینند که آماده شنیدنشان باشی. موری دیگر فقط یک شخصیت دوستداشتنی نبود، بلکه یک راهنما شد، کسی که با آرامش و عمق حرفهایش، من را دعوت به زندگی کردنِ آگاهانهتر کرد. خواندن دوبارهی این کتاب به من یادآوری کرد که گاهی باید برگردیم، نگاهی دوباره بیندازیم، و از چیزهایی که فکر میکردیم میدانیم، دوباره بیاموزیم.
0
1404/5/18
کاملا موافقم. هر چیزی به زمان و وقت خودش اتفاق می افته گاهی شاید چیزهایی وجود دارن که نمیخوایم، نمیپسندیم، نمیفهمیم، باهاشون مخالفمیم... تنها دلیلش شاید اینه هنوز به درک اون نرسیدیم و زمانش الان نیست.
0
الهام قنبری
1404/5/14
1