بریده‌ای از کتاب جزیره سرگردانی اثر سیمین دانشور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 26

مادربزرگ تو آمد. لباسش را عوض کرده بود و چادر نماز عیدش به سرش بود. صورتش را پاک شسته بود و قیافه‌اش با آن موهای سفید، روحانی می‌نمود. مثل کسی که همین الان نمازش را سلام گفته باشد.

مادربزرگ تو آمد. لباسش را عوض کرده بود و چادر نماز عیدش به سرش بود. صورتش را پاک شسته بود و قیافه‌اش با آن موهای سفید، روحانی می‌نمود. مثل کسی که همین الان نمازش را سلام گفته باشد.

124

12

(0/1000)

نظرات

مثل کسی که همین الان نمازش را سلام گفته باشد.

1