بریده‌ای از کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش اثر هاروکی موراکامی

آبیِ‌کبود

آبیِ‌کبود

1404/6/20 - 19:01

بریدۀ کتاب

صفحۀ 33

_ فکر کن، خودت می‌فهمی . سوکورو زبانش بند آمده بود. آو داشت چی می‌گفت؟ فکر کن؟ به چی فکر کنم؟ اگر بیشتر از این به چیزی فکر کنم، دیگر خودم هم نمی‌فهمم که کی‌ام .

_ فکر کن، خودت می‌فهمی . سوکورو زبانش بند آمده بود. آو داشت چی می‌گفت؟ فکر کن؟ به چی فکر کنم؟ اگر بیشتر از این به چیزی فکر کنم، دیگر خودم هم نمی‌فهمم که کی‌ام .

479

52

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.