بریده‌ای از کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند اثر بیژن نجدی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

جلد آلبوم(سنگ قبر) روی آدم های افتاده بود که صفحه به صفحه در آلبوم راه می‌رفتند و نمی‌رفتند و بی آنکه صدای خنده ای شنیده شود و یا هق هق عکسهای گریه به عکس های لبخندشان چسبیده بود.

جلد آلبوم(سنگ قبر) روی آدم های افتاده بود که صفحه به صفحه در آلبوم راه می‌رفتند و نمی‌رفتند و بی آنکه صدای خنده ای شنیده شود و یا هق هق عکسهای گریه به عکس های لبخندشان چسبیده بود.

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.