بریده‌ای از کتاب خاستگاه هرمنوتیک خود: سخنرانی ها در کالج دارتموت 1980 اثر میشل فوکو

خاستگاه هرمنوتیک خود: سخنرانی ها در کالج دارتموت 1980
بریدۀ کتاب

صفحۀ 157

وقتی از هرمنوتیک خود صحبت می‌کنم، منظورم نوع بدی از علوم انسانی نیست که در تضاد با نوع خوب باشد. [بلکه] منظورم این است که پروژه‌ی هرمنوتیک خود، چارچوب تاریخی همه‌ی علوم انسانی بوده است.مثلا در فلسفه‌ی یونان چرا فلاسفه طی قرون متمادی به مردم که بسیار دل‌مشغول قواعد زندگی و شیوه‌ی زندگی کردن بودند می‌گفتند چگونه رفتار کنند و چرا هرگز تصور نمی‌کردند که مردم به چیزی نظیر علوم انسانی نیاز دارند؟ به اعتقاد من این تصور با مسیحیت آغاز شد، آن هنگام که نه‌تنها کتاب مقدس بلکه خود نیز به موضوعی برای تأویل بدل شد.

وقتی از هرمنوتیک خود صحبت می‌کنم، منظورم نوع بدی از علوم انسانی نیست که در تضاد با نوع خوب باشد. [بلکه] منظورم این است که پروژه‌ی هرمنوتیک خود، چارچوب تاریخی همه‌ی علوم انسانی بوده است.مثلا در فلسفه‌ی یونان چرا فلاسفه طی قرون متمادی به مردم که بسیار دل‌مشغول قواعد زندگی و شیوه‌ی زندگی کردن بودند می‌گفتند چگونه رفتار کنند و چرا هرگز تصور نمی‌کردند که مردم به چیزی نظیر علوم انسانی نیاز دارند؟ به اعتقاد من این تصور با مسیحیت آغاز شد، آن هنگام که نه‌تنها کتاب مقدس بلکه خود نیز به موضوعی برای تأویل بدل شد.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.