بریدهای از کتاب در اثر ماگدا سابو
1403/12/16
صفحۀ 72
جد نئاندرتالِ ما، اولین بار که پیروزمندانه ایستاده بود بالای سر گاومیشی که کشان کشان تا خانه آورده بودش و پی برده بود کسی نیست تا از ماجراجوییهایش برای او بگوید یا غنایمش یا حتی زخمهایش را نشانش دهد، فهمید چارهای نیست جز اینکه بنشیند و بزند زیر گریه.
جد نئاندرتالِ ما، اولین بار که پیروزمندانه ایستاده بود بالای سر گاومیشی که کشان کشان تا خانه آورده بودش و پی برده بود کسی نیست تا از ماجراجوییهایش برای او بگوید یا غنایمش یا حتی زخمهایش را نشانش دهد، فهمید چارهای نیست جز اینکه بنشیند و بزند زیر گریه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.