بریده‌ای از کتاب کورها اثر شقایق کبودانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 23

پیرترین مرد کور:ما هیچ وقت یکدیگر را ندیدیم و به هم جواب می‌دهیم.ما باهم زندگی میکنیم،ما همیشه باهم هستیم ،ولی نمی‌دانیم چه شکلی و کی هستیم!...ما بیخودی با دست همدیگر را لمس میکنیم؛چشم ها می‌توانند این کار را بهتر انجام دهند.

پیرترین مرد کور:ما هیچ وقت یکدیگر را ندیدیم و به هم جواب می‌دهیم.ما باهم زندگی میکنیم،ما همیشه باهم هستیم ،ولی نمی‌دانیم چه شکلی و کی هستیم!...ما بیخودی با دست همدیگر را لمس میکنیم؛چشم ها می‌توانند این کار را بهتر انجام دهند.

8

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.