بریده‌ای از کتاب سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند اثر بهنام باقری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 365

« ای عزیز، جمال لیلی دانه‌ای دان بر دام نهاده؛ چه دانی دام چیست؟ صیاد ازل چون خواست از نهاد مجنون مرکبی سازد از آن عشق خود، اما او را استعداد آن نبود که به دام جمال عشق ازل افتد که آنگاه به تابشی از آن هلاک شدی، بفرمود تا عشق لیلی را یک چندی از نهاد مجنون مرکبی ساختند، تا پخته عشق لیلی شود و آنگاه بار کشیدن عشق الله را قبول تواند کردن. » آری گویا اینها برای روزبه‌روز پخته‌تر شدن است برای افزایش کفایت بار کشیدن لقاءالله؛ ان‌شاءالله.

« ای عزیز، جمال لیلی دانه‌ای دان بر دام نهاده؛ چه دانی دام چیست؟ صیاد ازل چون خواست از نهاد مجنون مرکبی سازد از آن عشق خود، اما او را استعداد آن نبود که به دام جمال عشق ازل افتد که آنگاه به تابشی از آن هلاک شدی، بفرمود تا عشق لیلی را یک چندی از نهاد مجنون مرکبی ساختند، تا پخته عشق لیلی شود و آنگاه بار کشیدن عشق الله را قبول تواند کردن. » آری گویا اینها برای روزبه‌روز پخته‌تر شدن است برای افزایش کفایت بار کشیدن لقاءالله؛ ان‌شاءالله.

13

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.