بریدهای از کتاب پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی اثر گلستان جعفریان
1404/6/7
صفحۀ 70
اما من نمیخواستم وارد زندگی بیدغدغهای بشوم که شوهرم کارمند یک اداره دولتی باشد، صبح برود سرکار و غروب برگردد، کنار من باشد و در آرامش دوتایی با هم قرمهسبزی بخوریم و تلویزیون نگاه کنیم و و درباره کارهایی که آنروز کردهایم حرف بزنیم و بعد از مدتی بچهدار شویم و درگیریهای تماموقت مادر بودن از راه برسد.
اما من نمیخواستم وارد زندگی بیدغدغهای بشوم که شوهرم کارمند یک اداره دولتی باشد، صبح برود سرکار و غروب برگردد، کنار من باشد و در آرامش دوتایی با هم قرمهسبزی بخوریم و تلویزیون نگاه کنیم و و درباره کارهایی که آنروز کردهایم حرف بزنیم و بعد از مدتی بچهدار شویم و درگیریهای تماموقت مادر بودن از راه برسد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.