بریدهای از کتاب کلیدر؛ جلد اول و دوم اثر محمود دولت آبادی
3 روز پیش
صفحۀ 90
در چشم انسان بیابانگرد، طبیعیتر از طبیعت هیچ نیست. رود و دشت و ستاره؛ اسب و آسمان و غروب. اما همانچه به چشم او عادی است، با روح او پیوندی عجیب دارد. این پیوند نه تنها از زیبایی گونهگون طبیعت، که از ربط دست و دهان بیابانگرد با ابر و دشت، توفان و مره، خاک و آسمان، آفتاب و سرما به دست میآید. این پیوند در چمبر دهان و طبیعت بس نمیماند؛ فراتر میرود. آرایه جان میشود. منظر زیباییخواهانه روح. پناه عشق؛ که خود درعشق بازمیتابد. این خود بس که طبیعت بر ژرفاهای جان بتابد. آمیزش طبیعت و جان. گذر خورشید در دریا!
در چشم انسان بیابانگرد، طبیعیتر از طبیعت هیچ نیست. رود و دشت و ستاره؛ اسب و آسمان و غروب. اما همانچه به چشم او عادی است، با روح او پیوندی عجیب دارد. این پیوند نه تنها از زیبایی گونهگون طبیعت، که از ربط دست و دهان بیابانگرد با ابر و دشت، توفان و مره، خاک و آسمان، آفتاب و سرما به دست میآید. این پیوند در چمبر دهان و طبیعت بس نمیماند؛ فراتر میرود. آرایه جان میشود. منظر زیباییخواهانه روح. پناه عشق؛ که خود درعشق بازمیتابد. این خود بس که طبیعت بر ژرفاهای جان بتابد. آمیزش طبیعت و جان. گذر خورشید در دریا!
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.