بریدهای از کتاب آتش، بدون دود: واقعیت های پرخون، حرکت از نو (کتاب های چهارم و پنجم) اثر نادر ابراهیمی
1403/5/4
صفحۀ 34
آلنی گفت: مارال! مارالِ من! همهی اینها را که در یک خورجین بریزی، خیلی هم غُلُو کنی، و هر واقعه را چنان شرح و بسط بدهی که به داستانی بلند تبدیل شود، یا به افسانهیی، و از هر ماجرای کوچک یک مبدأ تاریخ بسازی، باز هم منصفانه باید قبول کنی که در یک گوشهی پرت افتادهی تکّه پارهشدهی سرزمینی زیر سُلطهی ستم، در دنیایی پوشیده از خشونت و شَر، حوادثی ناچیز و نادیدنی اتّفاق افتاده است؛ حوادثی که در تهِ خورجین زندگی ما گُموگور میشود و دست کنجکاو تو هم نخواهد توانست، چند سالی که بگذرد، ذرّهیی از آن پیدا کند.
آلنی گفت: مارال! مارالِ من! همهی اینها را که در یک خورجین بریزی، خیلی هم غُلُو کنی، و هر واقعه را چنان شرح و بسط بدهی که به داستانی بلند تبدیل شود، یا به افسانهیی، و از هر ماجرای کوچک یک مبدأ تاریخ بسازی، باز هم منصفانه باید قبول کنی که در یک گوشهی پرت افتادهی تکّه پارهشدهی سرزمینی زیر سُلطهی ستم، در دنیایی پوشیده از خشونت و شَر، حوادثی ناچیز و نادیدنی اتّفاق افتاده است؛ حوادثی که در تهِ خورجین زندگی ما گُموگور میشود و دست کنجکاو تو هم نخواهد توانست، چند سالی که بگذرد، ذرّهیی از آن پیدا کند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.