بریدهای از کتاب بازگشت به کتابفروشی موریساکی اثر ساتوشی یاگیساوا
دیروز
صفحۀ 47
<<همیشه سرت تو لاک خودته، نه؟>> انگار بقیه هم چنین تصوری نسبت به من داشتند.زیاد اهل صحبت کردن نبودم و همیشه عصرها زودتر از همه مستقیم به خانه میرفتم.کمی جا خوردم اما وقتی بیشتر به حرفش فکر کردم،فهمیدم علتش این است که جایی را پیدا کرده بودم که در آن احساس راحتی می کردم.
<<همیشه سرت تو لاک خودته، نه؟>> انگار بقیه هم چنین تصوری نسبت به من داشتند.زیاد اهل صحبت کردن نبودم و همیشه عصرها زودتر از همه مستقیم به خانه میرفتم.کمی جا خوردم اما وقتی بیشتر به حرفش فکر کردم،فهمیدم علتش این است که جایی را پیدا کرده بودم که در آن احساس راحتی می کردم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.