بریدۀ کتاب
:خب من دوست ندارم از چهرهام نقاشی بکشه.امیدوارم این رو بهش گفته باشی. :من نمیتونستم این رو بگم چون نمیدونستم تو چی میخوای ولی به اون گفتم که نمیخواماز روی همسرم نقاشی بکشه و توی سالن آویزون کنه و جمعیت به اون نگاه کنن و اون نقاشی متعلق به مرد دیگهای باشه، چون قطعا من نمیتونم اون رو بخرم، بنابراین مهتاب حتی اگر میخواستی از روی تو نقاشی بکشه شوهر ستمگرت این اجازه رو نمیداد... والنسی خندید...
:خب من دوست ندارم از چهرهام نقاشی بکشه.امیدوارم این رو بهش گفته باشی. :من نمیتونستم این رو بگم چون نمیدونستم تو چی میخوای ولی به اون گفتم که نمیخواماز روی همسرم نقاشی بکشه و توی سالن آویزون کنه و جمعیت به اون نگاه کنن و اون نقاشی متعلق به مرد دیگهای باشه، چون قطعا من نمیتونم اون رو بخرم، بنابراین مهتاب حتی اگر میخواستی از روی تو نقاشی بکشه شوهر ستمگرت این اجازه رو نمیداد... والنسی خندید...
15
ریحان
5 روز پیش
1