بریده‌ای از کتاب هزارتوی پن اثر گی یرمو دل تورو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 134

چرا نامهها را سرجایشان رها نکرد؟ همه عزیزانی که سربازانان به سراغشان میرفتند... هیچ چیزی بیشتر از این به مردان درون جنگل صدمه نمیزد. همه آن کلمات عشق تبدیل به سالحهایی علیه کسانی میشدند که قرار بود بهشان آرامش ببخشد. مرسدس سعی کرد با اشکها بجنگد. نا امیدی مانند آب سمی در قلبش جوشید. عشق چه تله موثری است، و ظالمانهترین حقیقت جنگ این است که عشق ورزیدن را تبدیل به ریسکی کشنده میکند.

چرا نامهها را سرجایشان رها نکرد؟ همه عزیزانی که سربازانان به سراغشان میرفتند... هیچ چیزی بیشتر از این به مردان درون جنگل صدمه نمیزد. همه آن کلمات عشق تبدیل به سالحهایی علیه کسانی میشدند که قرار بود بهشان آرامش ببخشد. مرسدس سعی کرد با اشکها بجنگد. نا امیدی مانند آب سمی در قلبش جوشید. عشق چه تله موثری است، و ظالمانهترین حقیقت جنگ این است که عشق ورزیدن را تبدیل به ریسکی کشنده میکند.

15

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.