بریدهای از کتاب جنبش دانشجویی در ایران اثر شهریار زرشناس
1403/6/30
صفحۀ 11
بنابراین ویژگی های نظام آموزش عالی مدرن آن گونه که پس از رنسانس و به ویژه از قرن هفدهم به بعد پدید آمده است را می توان این گونه برشمرد: ١. نظام آموزش عالی مدرن به منظور ترویج جهان بینی اومانیستی و القای مفروضات مدرنیستی تأسیس گردید. ٢. وظیفۀ دیگر آن تربیت نیروی کار پرورده شده برای چرخاندن تکنوکراسی و بوروکراسی مدرن بود. ٣. نظام آموزش عالی جدید صبغه ی سکولاریستی داشت و اساس آن بر تفسیر اومانیستی از هستی و تعریف مکانیکی_ ماشینی از بشر و گونه ای رویکرد ماتریالیستی قرار داشت. ۴. نظام آموزش دانشگاهی مدرن در غرب تدریجاً جانشین نقش محوری کلیساها گردید و کوشش گسترده ای به عمل آمد تا «ساینتیست های سکولار» به جای روحانیون و علمای مذهبی به عنوان «گروه مرجع» مطرح کردند.[اگر چه محتوا و ساختار آموزش در نظام کلیسای کاتولیک و نیز رویکرد اسکولاستیک هیچ گاه به طور کامل دارای محتوای مذهبی نبود و نظام آموزشی قرون وسطایی اروپا، یونانی زده و اشرافی مآب بود.] ۵. نظام آموزش مدرن با شعار «تقدّس زدایی» سر ستیز با هر نوع اعتقاد دینی و معنوی را داشت و اگرچه شعارهای تقدّس زدایی سر می داد؛ رویکرد پوزیتیویستی علوم جدید و گرایشهای ناسوتی و بشرانگارانه و سکولار آن را به عنوان امور «مقدس» مطرح می کرد. ۶. نظام آموزش عالی مدرن پس از قرن هفدهم نقش بسیار عمده ای در بسط و تعمیق دین زدایی و سنت ستیزی، خرافه نامیدن باورهای مذهبی و مطلق و غیر قابل خدشه دانستن «فرضیه های متغیر حسی - تجربی» تحت عنوان «علم» بازی کرد. ٧. از قرن بیستم و با گرفتار آمدن رویکرد پوزیتیویستی در بُن بست و بحران ناشی از عدم ظرفیت وجودی برای درک حقایق عالم و فهم شئون و مراتب هستی، تدریجاً و با ظهور آراء «توماس کوهن» و «فایرابند» در فلسفه ی علم و نگرش «مکتب فرانکفورت» به قلمرو علوم انسانی و بحران فیزیک کلاسیک نیوتونی و ظهور آراء «ماکس پلانک» و رویکرد فیزیک کوانتومی؛ علم جدید (Science) و نظام بسته و استبدادی آموزش دانشگاهی مدرن [که «نیچه»، «فوکو»، «آدرنو» و «ایوان ایلیچ» سخت بر آن تاخته بودند] با بحران جدی و فراگیری روبرو گردید.
بنابراین ویژگی های نظام آموزش عالی مدرن آن گونه که پس از رنسانس و به ویژه از قرن هفدهم به بعد پدید آمده است را می توان این گونه برشمرد: ١. نظام آموزش عالی مدرن به منظور ترویج جهان بینی اومانیستی و القای مفروضات مدرنیستی تأسیس گردید. ٢. وظیفۀ دیگر آن تربیت نیروی کار پرورده شده برای چرخاندن تکنوکراسی و بوروکراسی مدرن بود. ٣. نظام آموزش عالی جدید صبغه ی سکولاریستی داشت و اساس آن بر تفسیر اومانیستی از هستی و تعریف مکانیکی_ ماشینی از بشر و گونه ای رویکرد ماتریالیستی قرار داشت. ۴. نظام آموزش دانشگاهی مدرن در غرب تدریجاً جانشین نقش محوری کلیساها گردید و کوشش گسترده ای به عمل آمد تا «ساینتیست های سکولار» به جای روحانیون و علمای مذهبی به عنوان «گروه مرجع» مطرح کردند.[اگر چه محتوا و ساختار آموزش در نظام کلیسای کاتولیک و نیز رویکرد اسکولاستیک هیچ گاه به طور کامل دارای محتوای مذهبی نبود و نظام آموزشی قرون وسطایی اروپا، یونانی زده و اشرافی مآب بود.] ۵. نظام آموزش مدرن با شعار «تقدّس زدایی» سر ستیز با هر نوع اعتقاد دینی و معنوی را داشت و اگرچه شعارهای تقدّس زدایی سر می داد؛ رویکرد پوزیتیویستی علوم جدید و گرایشهای ناسوتی و بشرانگارانه و سکولار آن را به عنوان امور «مقدس» مطرح می کرد. ۶. نظام آموزش عالی مدرن پس از قرن هفدهم نقش بسیار عمده ای در بسط و تعمیق دین زدایی و سنت ستیزی، خرافه نامیدن باورهای مذهبی و مطلق و غیر قابل خدشه دانستن «فرضیه های متغیر حسی - تجربی» تحت عنوان «علم» بازی کرد. ٧. از قرن بیستم و با گرفتار آمدن رویکرد پوزیتیویستی در بُن بست و بحران ناشی از عدم ظرفیت وجودی برای درک حقایق عالم و فهم شئون و مراتب هستی، تدریجاً و با ظهور آراء «توماس کوهن» و «فایرابند» در فلسفه ی علم و نگرش «مکتب فرانکفورت» به قلمرو علوم انسانی و بحران فیزیک کلاسیک نیوتونی و ظهور آراء «ماکس پلانک» و رویکرد فیزیک کوانتومی؛ علم جدید (Science) و نظام بسته و استبدادی آموزش دانشگاهی مدرن [که «نیچه»، «فوکو»، «آدرنو» و «ایوان ایلیچ» سخت بر آن تاخته بودند] با بحران جدی و فراگیری روبرو گردید.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.