بریدهای از کتاب لاک وود و شرکا: پلکان ارواح اثر جاناتان استراود
1403/1/15
صفحۀ 334
«من رفتم به دهکده و وانمود کردم یه فروشندهٔ دوره گرد هستم که خونهبهخونه میره.» جرج پرسید: «چی میفروختی؟» «مجموعه داستانهای مصور تو، جرج. ای بابا، نگران نباش، هیچ کدوم رو نفروختم. قیمتشون رو خیلی بالا گذاشتم.»
«من رفتم به دهکده و وانمود کردم یه فروشندهٔ دوره گرد هستم که خونهبهخونه میره.» جرج پرسید: «چی میفروختی؟» «مجموعه داستانهای مصور تو، جرج. ای بابا، نگران نباش، هیچ کدوم رو نفروختم. قیمتشون رو خیلی بالا گذاشتم.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.