بریدۀ کتاب
1403/3/6
3.8
14
صفحۀ 55
«آقا روحالله عازم حج شد. زمستان بود که راهی خوزستان شد، از آنجا به عراق رفت و نجف و کربلا و کاظمین را زیارت کرد. سپس راهی سوریه و اردن شد تا از بیروت سوار بر کشتی، از مدیترانه به دریای سیاه برود و به حجاز برسد. در بیروت عکسی انداخت و نامهای نوشت به قدس ایران؛ «تصدقت شوم! الهی قربانت بروم! در این مدت که مبتلای به جدایی از نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است.»
«آقا روحالله عازم حج شد. زمستان بود که راهی خوزستان شد، از آنجا به عراق رفت و نجف و کربلا و کاظمین را زیارت کرد. سپس راهی سوریه و اردن شد تا از بیروت سوار بر کشتی، از مدیترانه به دریای سیاه برود و به حجاز برسد. در بیروت عکسی انداخت و نامهای نوشت به قدس ایران؛ «تصدقت شوم! الهی قربانت بروم! در این مدت که مبتلای به جدایی از نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.