بریده‌ای از کتاب سر بر دامن ماه اثر فاطمه دولتی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 8

چقدر آرزو داشتم روزی وارد حیاط این خانه شوم. هربار که گذرم افتاد به این مسیر، برای خودم از شکل و شمایل خانه و اهلش رویاها بافتم و هربار ناکام ماندم از رسیدن به این رویا، که چه ربطی بین یک کنیز و اینجا؟

چقدر آرزو داشتم روزی وارد حیاط این خانه شوم. هربار که گذرم افتاد به این مسیر، برای خودم از شکل و شمایل خانه و اهلش رویاها بافتم و هربار ناکام ماندم از رسیدن به این رویا، که چه ربطی بین یک کنیز و اینجا؟

9

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.