بریدهای از کتاب یک مرد ناشناخته اثر آنتون چخوف
1403/9/27
صفحۀ 15
همه مسائل انتزاعی، که در قلمرو احساس و درک قرار میگیرند، از نظر او غیر قابل درک و کسالت آور بودند درست مثل این که برای آدمی که گوش ندارد موسیقی بنوازی. او فقط از دید تجارت و کسب و کار به مردم مینگریست و آنها را به دو دسته توانا و ناتوان تقسیم میکرد. هیچ تقسیم بندی دیگری از نظر او وجود نداشت. صداقت و نجابت از نظر او تنها نشانه هایی از توانا بودن فرد بودند. از نظر او میگساری، ورق بازی، و غرق در فساد شدن تا زمانی که به کار و تجارت فرد آسیبی نمیزد مجاز بود. اعتقاد داشت که ایمان به خدا چندان عاقلانه نیست اما از دین به عنوان یک اصل بازدارنده مهم برای مردم باید پاسداری کرد، چرا که اگر دین نباشد، مردم کار نخواهند کرد. تنبیه تنها برای القای ترس است و هیچ دلیلی برای زندگی در روستا وجود ندارد چرا که زندگی در شهر کاملاً خوب و دوست داشتنی است و چیزهایی از این قبیل.
همه مسائل انتزاعی، که در قلمرو احساس و درک قرار میگیرند، از نظر او غیر قابل درک و کسالت آور بودند درست مثل این که برای آدمی که گوش ندارد موسیقی بنوازی. او فقط از دید تجارت و کسب و کار به مردم مینگریست و آنها را به دو دسته توانا و ناتوان تقسیم میکرد. هیچ تقسیم بندی دیگری از نظر او وجود نداشت. صداقت و نجابت از نظر او تنها نشانه هایی از توانا بودن فرد بودند. از نظر او میگساری، ورق بازی، و غرق در فساد شدن تا زمانی که به کار و تجارت فرد آسیبی نمیزد مجاز بود. اعتقاد داشت که ایمان به خدا چندان عاقلانه نیست اما از دین به عنوان یک اصل بازدارنده مهم برای مردم باید پاسداری کرد، چرا که اگر دین نباشد، مردم کار نخواهند کرد. تنبیه تنها برای القای ترس است و هیچ دلیلی برای زندگی در روستا وجود ندارد چرا که زندگی در شهر کاملاً خوب و دوست داشتنی است و چیزهایی از این قبیل.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.