بریده‌ای از کتاب مخمصه حیوانات: ماجراهایی دیگر از مزرعه حیوانات اثر جان رید

روشنا

روشنا

1402/10/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

سکویلر خوکی بود که می‌توانست دم خود را بنجباند و زبانش را نیز به همان اندازه قانع‌کننده به حرکت درآورد؛ چنان قانع‌کننده که در نهایت می‌توانست حتی خودش را هم متقاعد کند که به راستی خوک توده‌هاست. گرچه سال‌ها بود می‌گفت سهمیه غذا به زودی افزایش خواهد یافت، اولین باری بود که هر حیوانی به یاد داشت کیسه سهمیه غذا کمی گرد و قلنبه‌تر از قبل شده است؛ طوری که واقعاً به چشم می‌آمد (البته خوک‌ها یقین داشتند اوضاع همیشه رو به بهبود است). هنگامی که سکویلر درگذشت، خودش چنان فربه شده بود که چشم‌هایش توی لپ‌هایش گم می‌شد و جایی را نمی‌دید. علت مرگش، آن طور که در بیانیه رسمی آمد، کار بیش از حد بود.

سکویلر خوکی بود که می‌توانست دم خود را بنجباند و زبانش را نیز به همان اندازه قانع‌کننده به حرکت درآورد؛ چنان قانع‌کننده که در نهایت می‌توانست حتی خودش را هم متقاعد کند که به راستی خوک توده‌هاست. گرچه سال‌ها بود می‌گفت سهمیه غذا به زودی افزایش خواهد یافت، اولین باری بود که هر حیوانی به یاد داشت کیسه سهمیه غذا کمی گرد و قلنبه‌تر از قبل شده است؛ طوری که واقعاً به چشم می‌آمد (البته خوک‌ها یقین داشتند اوضاع همیشه رو به بهبود است). هنگامی که سکویلر درگذشت، خودش چنان فربه شده بود که چشم‌هایش توی لپ‌هایش گم می‌شد و جایی را نمی‌دید. علت مرگش، آن طور که در بیانیه رسمی آمد، کار بیش از حد بود.

12

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.