بریدهای از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی
1403/12/25
صفحۀ 64
مثالی را که در کتاب منطق کیتسهوتر برای قیاس خوانده بود، به این قرار که: «کایوس انسان است، انسان فانی است، پس کایوس فانی است»، در تمام عمرش فقط در مورد کایوس درست شمرده و هرگز خود را در دایرهی شمول آن نگذاشته بود. آدم بودن کایوس جنبهی کلی داشت و در فانی بودنش هم حرفی نبود. اما او که کایوس نبود و آدم بودنش هم جنبهی کلی نداشت. او آدمی خاص بود و همیشه حسابش از عام جدا بوده. او برای مادر و پدرش، برای والودیا و میتیا و دایهاش، برای همبازیان و سورچیشان و بعدها برای کاتینکا «وانیا» بود. وانیایی با شادیها و اندوههایش و شوری که از کودکی تا جوانی در هر دوران کیفیت خاصی داشته بود. مگر کایوس بوی چرم توپ کوچک نونواری را که وانیا دوست داشت میدانست چیست؟ مگر کایوس دست مادر جانش را مثل وانیا میبوسید؟ مگر چینهای دامن ابریشمین مادرش اینجور مثل مادر او خشخش میکرد؟ مگر کایوس بر سر پیراشکیهای مدرسهی حقوق سرکشی کرده بود؟ مگر کایوس عزیز کرده همه بود؟ مگر کایوس میتوانست جلسات دادگاه را به خوبی او اداره کند؟ «البته، کایوس فانی بود و البته میبایست بمیرد، ولی من، وانیا، ایوان ایلیچ، با این همه احساسها و اندیشهها... برای من مسئله شکل دیگری پیدا میکند. مگر ممکن است که من هم مثل همه بمیرم؟ چنین چیزی خیلی وحشتانگیز میشد.»
مثالی را که در کتاب منطق کیتسهوتر برای قیاس خوانده بود، به این قرار که: «کایوس انسان است، انسان فانی است، پس کایوس فانی است»، در تمام عمرش فقط در مورد کایوس درست شمرده و هرگز خود را در دایرهی شمول آن نگذاشته بود. آدم بودن کایوس جنبهی کلی داشت و در فانی بودنش هم حرفی نبود. اما او که کایوس نبود و آدم بودنش هم جنبهی کلی نداشت. او آدمی خاص بود و همیشه حسابش از عام جدا بوده. او برای مادر و پدرش، برای والودیا و میتیا و دایهاش، برای همبازیان و سورچیشان و بعدها برای کاتینکا «وانیا» بود. وانیایی با شادیها و اندوههایش و شوری که از کودکی تا جوانی در هر دوران کیفیت خاصی داشته بود. مگر کایوس بوی چرم توپ کوچک نونواری را که وانیا دوست داشت میدانست چیست؟ مگر کایوس دست مادر جانش را مثل وانیا میبوسید؟ مگر چینهای دامن ابریشمین مادرش اینجور مثل مادر او خشخش میکرد؟ مگر کایوس بر سر پیراشکیهای مدرسهی حقوق سرکشی کرده بود؟ مگر کایوس عزیز کرده همه بود؟ مگر کایوس میتوانست جلسات دادگاه را به خوبی او اداره کند؟ «البته، کایوس فانی بود و البته میبایست بمیرد، ولی من، وانیا، ایوان ایلیچ، با این همه احساسها و اندیشهها... برای من مسئله شکل دیگری پیدا میکند. مگر ممکن است که من هم مثل همه بمیرم؟ چنین چیزی خیلی وحشتانگیز میشد.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.