بریده‌ای از کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی اثر حمیدرضا صدر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 180

اکنون خوب درمی‌یابی آدم‌هایی که در دهکده‌ها، شهرها و در کنار خانواده‌های‌شان به‌سر می‌برند، عملا جایی نیستند که روزها و شب‌ها را در آن سپری می‌کنند بلکه جایی‌اند که آرزویش را دارند، بی‌آن‌که گاه آگاه باشند. همان جایی که آواز سر می‌دهند بی‌آن‌که بدانند چه چیزی آن‌ها را به آواز خواندن واداشته. مگر نه این‌که جیرجیرک‌ها عاشق آوازند و آن‌قدر از آوازشان سرخوش می‌شوند که پی غذا نمی‌روند و در همان حال جان می‌دهند؟

اکنون خوب درمی‌یابی آدم‌هایی که در دهکده‌ها، شهرها و در کنار خانواده‌های‌شان به‌سر می‌برند، عملا جایی نیستند که روزها و شب‌ها را در آن سپری می‌کنند بلکه جایی‌اند که آرزویش را دارند، بی‌آن‌که گاه آگاه باشند. همان جایی که آواز سر می‌دهند بی‌آن‌که بدانند چه چیزی آن‌ها را به آواز خواندن واداشته. مگر نه این‌که جیرجیرک‌ها عاشق آوازند و آن‌قدر از آوازشان سرخوش می‌شوند که پی غذا نمی‌روند و در همان حال جان می‌دهند؟

6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.