بریده‌ای از کتاب من فلوجه را به یاد می آورم اثر فرات العانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

«هویت سفری طولانی و فردی است. هر مسافر چمدانی با خود دارد. چمدانی که نمی‌بینی‌اش. ناپیداست ولی هست. این چمدان طی زندگی‌ات از دیدارها، اشیاء، خاطرات و تجربیات خوب و بد پر خواهد شد. برای این‌که زیاده از حد سنگین نشود و بتوانی به راه خودت ادامه بدهی، باید بعضی چیزهای بی‌مصرف را دور بریزی و مهم‌ترین‌ها را نگه داری. باید از بین آن‌ها سوا کنی، چون شانه‌های مسافر زیر بار واژه‌ها، دیدارها، ناملایمات، عشق و نفرت، پیروزی‌ها و شکست‌ها هم می‌شوند. پسرم، هویت سیاحتی طولانی است. باید تا حد امکان سبک و صادقانه‌تر به این سفر بروی. بدان که ما ما نیستیم، ما می‌شویم.»

«هویت سفری طولانی و فردی است. هر مسافر چمدانی با خود دارد. چمدانی که نمی‌بینی‌اش. ناپیداست ولی هست. این چمدان طی زندگی‌ات از دیدارها، اشیاء، خاطرات و تجربیات خوب و بد پر خواهد شد. برای این‌که زیاده از حد سنگین نشود و بتوانی به راه خودت ادامه بدهی، باید بعضی چیزهای بی‌مصرف را دور بریزی و مهم‌ترین‌ها را نگه داری. باید از بین آن‌ها سوا کنی، چون شانه‌های مسافر زیر بار واژه‌ها، دیدارها، ناملایمات، عشق و نفرت، پیروزی‌ها و شکست‌ها هم می‌شوند. پسرم، هویت سیاحتی طولانی است. باید تا حد امکان سبک و صادقانه‌تر به این سفر بروی. بدان که ما ما نیستیم، ما می‌شویم.»

58

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.