بریدهای از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی
1402/11/21
صفحۀ 85
آن زمان، روشنی بود، ولی حالا تاریکی همه جا را گرفته. آن زمان اینجا بودم، ولی حالا دارم میروم آنجا!کجا؟ تنش به سردی گذاشت و نفسش بند آمد. فقط صدای ضربان قلبش را میشنید. وقتی من نباشم، چی می ماند؟ هیچی نمیماند.
آن زمان، روشنی بود، ولی حالا تاریکی همه جا را گرفته. آن زمان اینجا بودم، ولی حالا دارم میروم آنجا!کجا؟ تنش به سردی گذاشت و نفسش بند آمد. فقط صدای ضربان قلبش را میشنید. وقتی من نباشم، چی می ماند؟ هیچی نمیماند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.