بریده‌ای از کتاب کتاب اوهام گوناگون اثر عومور ایکلیم دمیر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 77

دیشب با گریه از خواب پریدم، در میانه‌ی یک رؤیا، آن هم نه خواب عشق یا مرگ، بلکه رؤیای جوانی، رؤیایی چنان زیبا و شیرین که وقتی بیدار شدم، دیگر تحمل واقعیت پیش رویم را نداشتم.

دیشب با گریه از خواب پریدم، در میانه‌ی یک رؤیا، آن هم نه خواب عشق یا مرگ، بلکه رؤیای جوانی، رؤیایی چنان زیبا و شیرین که وقتی بیدار شدم، دیگر تحمل واقعیت پیش رویم را نداشتم.

45

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.