بریدۀ کتاب
1402/8/10
صفحۀ 1
سلام ، ای شب معصوم ! سلام ، ای شبی که چشم های گرگ های بیابان را به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل میکنی و در کنار جویبارهای تو ، ، ارواح بید ها ارواح مهربان تبرها را میبویند من از جهان بی تفاوتی فکر ها و حرف ها و صدا ها می ایم و این جهان به لانه ی مارانی مانند است و این جهان پر از صدای پای مردمی است که همچنان که تو را می بوسند در ذهن خود طناب دار تو را می بافند .. سلام ، ای شب معصوم !.... . . .ایمان بیاوریم به اغاز فصل سرد
سلام ، ای شب معصوم ! سلام ، ای شبی که چشم های گرگ های بیابان را به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل میکنی و در کنار جویبارهای تو ، ، ارواح بید ها ارواح مهربان تبرها را میبویند من از جهان بی تفاوتی فکر ها و حرف ها و صدا ها می ایم و این جهان به لانه ی مارانی مانند است و این جهان پر از صدای پای مردمی است که همچنان که تو را می بوسند در ذهن خود طناب دار تو را می بافند .. سلام ، ای شب معصوم !.... . . .ایمان بیاوریم به اغاز فصل سرد
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.