بریدهای از کتاب مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین اثر نادر ابراهیمی
1403/6/15
صفحۀ 37
گفت: «خستگی شغل ماست، ما خسته به دنیا میآییم و خسته میرویم.» - شاید خداوند اینطور مصلحت دیده باشد که به مشقّات، بیازمایدتان. - بله... شاید؛ امّا نه به یقین. درد ممکن است از لطف خدا سرچشمه بگیرد، ممکن است از ستمِ سلاطین؛ و ما روستاییان رسم نداریم از شیخی یا مرشدی بپرسیم: «چگونه است آن قادرِ عادل، خستگیِ پیوستهی ما را مصلحت دیده است - البته اگر دیده باشد - و لذّتِ مدامِ حُکّام را؟» ملّا برادرانه پرسید: «چرا رسم ندارید که بپرسید؟» - ما به چنین پرسشهایی هم رسم نداریم که جواب بدهیم. اگر به وجود خداوند تبارکْ معتقد باشیم، همین اعتقاد به همهی نیازهای ما جواب میدهد؛ و اگر، زبانم لال، معتقد نباشیم، هیچ پرسش و پاسخی، گِرِه از کارِ فرو بستهی ما نخواهد گشود، و هیچ پاسخدهندهیی هم.
گفت: «خستگی شغل ماست، ما خسته به دنیا میآییم و خسته میرویم.» - شاید خداوند اینطور مصلحت دیده باشد که به مشقّات، بیازمایدتان. - بله... شاید؛ امّا نه به یقین. درد ممکن است از لطف خدا سرچشمه بگیرد، ممکن است از ستمِ سلاطین؛ و ما روستاییان رسم نداریم از شیخی یا مرشدی بپرسیم: «چگونه است آن قادرِ عادل، خستگیِ پیوستهی ما را مصلحت دیده است - البته اگر دیده باشد - و لذّتِ مدامِ حُکّام را؟» ملّا برادرانه پرسید: «چرا رسم ندارید که بپرسید؟» - ما به چنین پرسشهایی هم رسم نداریم که جواب بدهیم. اگر به وجود خداوند تبارکْ معتقد باشیم، همین اعتقاد به همهی نیازهای ما جواب میدهد؛ و اگر، زبانم لال، معتقد نباشیم، هیچ پرسش و پاسخی، گِرِه از کارِ فرو بستهی ما نخواهد گشود، و هیچ پاسخدهندهیی هم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.