بریده‌ای از کتاب برف تابستانی و هفت ثانیه سکوت عشق اثر علیرضا محمودی ایرانمهر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 29

تنهایی را هر روز تجربه می‌کردم، عشق را روی برگ‌های کاغذ نامه‌ها شناخته بودم و مرگ را در رویایی واقعی دیده بودم؛ واقعیتی که می‌توانستم آن را مثل یک گوی شیشه‌ای در دستانم بگیرم و از هر طرف که خواستم نگاه کنم.

تنهایی را هر روز تجربه می‌کردم، عشق را روی برگ‌های کاغذ نامه‌ها شناخته بودم و مرگ را در رویایی واقعی دیده بودم؛ واقعیتی که می‌توانستم آن را مثل یک گوی شیشه‌ای در دستانم بگیرم و از هر طرف که خواستم نگاه کنم.

11

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.