بریدهای از کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی
1403/12/16
صفحۀ 87
"سال ها بعد آیدین نیز احساس میکرد قرابتی با این خانواده ندارد. آن شور و شر دوران بچگی از یادش رفته بود، هیچ چیز برایش تازگی نداشت. انگار یک بار در این دنیا زیسته بود و حالا تجربه دومش بود. "
"سال ها بعد آیدین نیز احساس میکرد قرابتی با این خانواده ندارد. آن شور و شر دوران بچگی از یادش رفته بود، هیچ چیز برایش تازگی نداشت. انگار یک بار در این دنیا زیسته بود و حالا تجربه دومش بود. "
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.