بریده‌ای از کتاب هواتو دارم اثر محمدرسول ملاحسنی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 175

در ایام محرم مرتضی ادب های خیلی عجیبی داشت. سال به سال هم این ادب پررنگ تر می شد. از روز اول محرم، آبخوری یخچال را که روی آن برچسب «سلام بر حسین ، چسبانده بودیم، پر نمی کرد؛ چون این روزها دوست نداشت آب خنک بخورد. همان آب ولرم را هم سیراب نمی خورد در دو ماه محرم و صفر پیراهن مشکی را از تنش بیرون نمی آورد. حتی وقتی میخواست پیراهن را بشوید، همان چند ساعت هم یک تیشرت مشکی میپوشید لباس مشکی را هم فقط مختص امام حسین میدانست و برای مراسم عزاداری اقوام یا درگذشتگان دیگر فقط پیراهن تیره تن میکرد. شرم و حیای خاصی در این دهه نسبت به آسایش و رفاه و خواب راحت و خانه داشت. اعتقاد داشت حال و هوای این چند روز باید با زندگی معمول در بقیه سال فرق داشته باشد. در روزهای عادی از همان در ورودی که وارد خانه میشد با چهره ای گشاده و پر از شوخی و خنده بود و با ذوق خاصی وارد خانه میشد؛ ولی ایام محرم یک حزن عجیبی از چهره و رفتارش مشخص بود.

در ایام محرم مرتضی ادب های خیلی عجیبی داشت. سال به سال هم این ادب پررنگ تر می شد. از روز اول محرم، آبخوری یخچال را که روی آن برچسب «سلام بر حسین ، چسبانده بودیم، پر نمی کرد؛ چون این روزها دوست نداشت آب خنک بخورد. همان آب ولرم را هم سیراب نمی خورد در دو ماه محرم و صفر پیراهن مشکی را از تنش بیرون نمی آورد. حتی وقتی میخواست پیراهن را بشوید، همان چند ساعت هم یک تیشرت مشکی میپوشید لباس مشکی را هم فقط مختص امام حسین میدانست و برای مراسم عزاداری اقوام یا درگذشتگان دیگر فقط پیراهن تیره تن میکرد. شرم و حیای خاصی در این دهه نسبت به آسایش و رفاه و خواب راحت و خانه داشت. اعتقاد داشت حال و هوای این چند روز باید با زندگی معمول در بقیه سال فرق داشته باشد. در روزهای عادی از همان در ورودی که وارد خانه میشد با چهره ای گشاده و پر از شوخی و خنده بود و با ذوق خاصی وارد خانه میشد؛ ولی ایام محرم یک حزن عجیبی از چهره و رفتارش مشخص بود.

4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.