بریده‌ای از کتاب ایده دانشگاه اثر کارل یاسپرس

ایده دانشگاه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 77

آموزش و پرورش «قابلگی‌»ای است که به دانشجو کمک می‌کند تا توانایی‌ها و قدرت‌های خویش را متولد کند. او به آگاه شدن از قابلیت‌های خویش ترغیب می‌شود و هیچ چیز بر او تحمیل نمی‌شود. آنچه اهمیت دارد فردیت تجربی نیست بلکه خود حقیقی ماست که در جریان خودشکوفایی پدیدار می‌شود. معلم سقراطی در مقابل این که دانشجویانش وی را صاحب اقتدار و مهارت بدانند مقاومت می‌کند. وسوسه‌برانگیز‌ترین چیز برای دانشجویان در همین‌جا نهفته است. معلم آن‌ها را از خود دور می‌کند و به خودشان بازمی‌گرداند. او در پارادوکس‌ها پنهان می‌شود و خود را دست نیافتنی می‌سازد. در اینجا ارتباط اصلی میان معلم و دانش‌آموز از جنس تسلیم و تقدیم نیست بلکه تقلای حقیقت است. معلم می‌داند که او هم انسانی بیش نیست و می‌خواهد دانشجویانش میان امر انسانی و امر الهی تفاوت بگذارند.

آموزش و پرورش «قابلگی‌»ای است که به دانشجو کمک می‌کند تا توانایی‌ها و قدرت‌های خویش را متولد کند. او به آگاه شدن از قابلیت‌های خویش ترغیب می‌شود و هیچ چیز بر او تحمیل نمی‌شود. آنچه اهمیت دارد فردیت تجربی نیست بلکه خود حقیقی ماست که در جریان خودشکوفایی پدیدار می‌شود. معلم سقراطی در مقابل این که دانشجویانش وی را صاحب اقتدار و مهارت بدانند مقاومت می‌کند. وسوسه‌برانگیز‌ترین چیز برای دانشجویان در همین‌جا نهفته است. معلم آن‌ها را از خود دور می‌کند و به خودشان بازمی‌گرداند. او در پارادوکس‌ها پنهان می‌شود و خود را دست نیافتنی می‌سازد. در اینجا ارتباط اصلی میان معلم و دانش‌آموز از جنس تسلیم و تقدیم نیست بلکه تقلای حقیقت است. معلم می‌داند که او هم انسانی بیش نیست و می‌خواهد دانشجویانش میان امر انسانی و امر الهی تفاوت بگذارند.

1

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.