بریدۀ کتاب

باغ های معلق؛ تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری
بریدۀ کتاب

صفحۀ 50

زن‌هایی که از مرگ برگشته‌اند و از گرسنگی نمرده‌اند و محاصره و بمباران و شایعه و ترس از تعرّضْ آن‌ها را نکشته، فرزندانی می‌زایند که هیچ‌کدم از این‌ها در حافظه‌شان نیست. دخترانی که تکه‌های عزیزانشان را از ویرانه‌های خانه‌هایشان بیرون کشیده‌اند و غسل داده‌اند، بزرگ و بالغ می‌شوند، عاشق می‌شوند، لباس بلند عروس می‌پوشند، برای دامادها ریز می‌خندند و چند سال بعد دخترانی به دنیا می‌آورند که کاستی‌ها را به انتخاب پدر و مادرشان پیوند می‌زنند، نه جنگی که بر آن‌ها رفته و جای زخم‌های عمیقش را هنوز بر تن دارند. هر جراحتی داستانی دارد و زن‌ها خوب بلدند از جای زخم‌ها و ترمیم‌ها قصّه بگویند.

زن‌هایی که از مرگ برگشته‌اند و از گرسنگی نمرده‌اند و محاصره و بمباران و شایعه و ترس از تعرّضْ آن‌ها را نکشته، فرزندانی می‌زایند که هیچ‌کدم از این‌ها در حافظه‌شان نیست. دخترانی که تکه‌های عزیزانشان را از ویرانه‌های خانه‌هایشان بیرون کشیده‌اند و غسل داده‌اند، بزرگ و بالغ می‌شوند، عاشق می‌شوند، لباس بلند عروس می‌پوشند، برای دامادها ریز می‌خندند و چند سال بعد دخترانی به دنیا می‌آورند که کاستی‌ها را به انتخاب پدر و مادرشان پیوند می‌زنند، نه جنگی که بر آن‌ها رفته و جای زخم‌های عمیقش را هنوز بر تن دارند. هر جراحتی داستانی دارد و زن‌ها خوب بلدند از جای زخم‌ها و ترمیم‌ها قصّه بگویند.

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.